جدول جو
جدول جو

معنی گیاه کوه - جستجوی لغت در جدول جو

گیاه کوه
دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در 7هزارگزی شمال صومعه سرا و 1000گزی راه فرعی صومعه سرا به نرگستان، محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀآن 110 تن است، آب آن از رود ماسوله تأمین میشود، محصول عمده آن برنج، توتون و نیشکر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان حصیربافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیاه کار
تصویر گیاه کار
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
(وْ)
دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وْ)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 75هزارگزی جنوب درمیان و 17000 گزی باختر شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. محلی کوهستانی و گرمسیر و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از کوههای غرب ایران در کرمانشاهان که در سرحد ایران و عراق قرار گرفته است، (جغرافیای غرب ایران ص 95 و 27)، کوهی است در جنوب غربی ولایت اسپاهان، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، دارای 150 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و ذرت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام دو ده از دیه های واقعدر جنوب استرآباد که به شاه کوه بالا و پائین معروفند، (رابینو ترجمه فارسی ص 169 بخش انگلیسی ص 137)
دهی از دهستان برزاوند شهرستان اردستان، دارای 45 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
کوه بزرگ، بزرگترین و مرتفعترین کوهها،
- امثال:
پشتش بشاه کوه است، پشتیبانی قوی داشتن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش لنگۀ شهرستان لار که در 10 هزارگزی شمال خاور لنگه بر کنار راه عمومی لنگه به بندرعباس واقع شده و 26 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه، با 163 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه، آب آن از گرگانرود و چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام کوهی است به اصفهان، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است کشیده در میانۀ ری و اصفهان و بیشتر دزدان در آن براه زنی پردازند، (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 28هزارگزی خاور مهریز و 20هزارگزی خاور راه شوسۀ یزد به اصفهان. هوای آن کوهستانی و معتدل و دارای 611 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، شغل مردان زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
آنچه تلخ و شورمزه باشد از نبات و آن بمنزلۀ فواکه است شتران را. حمض: احمضت الابل، خوردند شتران گیاه شوره. احماض، گیاه شوره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
کسی که گیاه بکارد، زارع، فلاح
لغت نامه دهخدا
(لَ لی نَ)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان، واقع در 3000گزی جنوب لنگرود. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 450 تن سکنه. آب آن از چشمه و استخر. محصول آنجا برنج، چای، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است و اتومبیل نیز میرود. آب چشمۀ آن به خوبی معروف است و آب آشامیدنی برخی از سکنۀ لنگرود از آنجا تأمین میگردد. کار خانه چای خشک کنی به صورت شرکت سهامی تشکیل شده است. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 و سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 17 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان سرقلعۀ گرمسیر ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
قله ای به ارتفاع، ۱۴۰ متر در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی از نواحی شهرستان کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع شیرگاه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی